ایستگاه

مکانی برای توقف٬ تفکر و تبسم

ایستگاه

مکانی برای توقف٬ تفکر و تبسم

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

عاشق شدن ...  

بدون دلیل بخندی ... 

عضو یک تیم باشی ... 

دوستای جدید پیدا کنی ... 

آخرین امتحانت رو پاس کنی ...

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره ...  

عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی ...    

وقتی اونو میبینی دلت هری بریزه پایین ...  

از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی ... 

لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی ... 

به آهـنـگ مورد علاقـت از رادیـو گوش بدی ...  

یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره ...   

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی ...

برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی ...  

به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی ...    

بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری ...

یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده ...

تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه ...

بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه ...

آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما مـیـاره ...

از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی ...

توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی ...

یادت بیاد که دوستات چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ... باز هم بخندی ...

بدون شرح ...

میگن شکست مقدمه‌ی پیروزیه !

.

.

.

امیدوارم نویسنده‌ی کتاب زندگیتون اهل مقدمه چینی نباشه! یا حداقل به یه مقدمه‌ی کوتاه و ساده بسنده کنه ... !